ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : فرهنگ بازیگران سینمای ایران
متولد: 1303 تهران، پدر مجید انتظامى (آهنگساز)، فارغالتحصیل دانشكده هنرهاى دراماتیك تهران، فارغالتحصیل مدرسه شبانه بازیگرى در آلمان، پیش پردهخوانى و بازى در تئاتر، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره شیكاكو (گاو- 1970)، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از هفتمین جشنواره فجر (گراند سینما)، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از دوازدهمین جشنواره فجر (روز فرشته)، رتبهى اول در راىگیرى بهترین بازیگران سینماى ایران (1373)، فعالیت در تلویزیون از 1357، شروع بازیگرى: واریته بهارى (نقش كوتاه- 1328)
عمدهى فیلمها:
گاو (1348)، آقاى هالو (1349)، پستچى (1351)، صادق كرده (1351)، بىتا (1351)، ستارخان (1351)، قیامت عشق (1352)، ملكوت (1355)، شیر خفته (مشترك با آلمان- 1355)، دایرهى مینا (1357)، غبارنشینها (1357)، این گروه محكومین (1357)، مدرسهاى كه مىرفتیم (1359)، حاجى واشنگتن (1361)، خانهى عنكبوت (1362)، كمالالملك (1362)، شیر سنگى (1365)، چمدان (1365)، اجارهنشینها (1365)، شیرك (1366)، جعفرخان از فرنگ برگشته (1366)، در مسیر تندباد (1367)، كشتى آنجلیكا (1367)، گراند سینما (1367)، هامون (1368)، سایهى خیال (1369)، خانهى خلوت (1370)، ناصرالدین شاه (1370)، بانو (1370)، بازیچه (1372)، جنگ نفتكشها (1372)، روز فرشته (1372)، روز شیطان (1373)، روز واقعه (1373)، روسرى آبى (1373)، توفان (1374).
هنرمند شایسته و باارزش، عزتاللَّه انتظامى به سال 1303 در تهران متولد شد و فعالیتهاى هنرى خود را از سال 1320 با پیش پردهخوانى و بازیگرى در تاترهاى لالهزار آغاز كرد. در سال 1333 به آلمان عزیمت و در مدرسه سینما تئاتر «هانور» به تحصیل پرداخت. وى در سال 1338 به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر وقت استخدام و در ادارهى هنرهاى دراماتیك مشغول به كار شد. سپس در كارگردانى و اجراى نمایشنامههاى تلویزیونى و صحنه تئاتر «سنگلج» فعالیتهاى هنرى خود را شروع نمود و با شركت در نمایشنامههاى: «آى با كلاه آى بىكلاه»، «امیرارسلان نامدار»، «چوب بدستهاى ورزیل»، «افول»، «كرگدن»، «مردى كه مرده بود و خود نمىدانست»، «كلمب»، «جعفرخان از فرنگ برگشته»، «بنگاه تاترال»، «خانه روشنى»، «شیدوش و ناهید»، «آخرین نیرنگ» خدمات ذیقیمتى به هنر تئاتر كرد.
وى در سال 1347، در دانشكده هنرهاى زیباى كشور دانشگاه تهران مجدداً مشغول به تحصیل شد و در سال 1351 با درجه لیسانس تحصیلات خود را در هنرهاى زیبا در دانشگاه تهران به پایان برد. در سال 1347 با شركت در فیلم «گاو»، بازیگرى در سینما را آغاز كرد و در سال 1971 به خاطر بازى گیرا و درخشانى كه در این فیلم ارائه كرد، جایزهى بهترین بازیگر را در هفتمین فستیوال بینالمللى فیلم شیكاگو را نصیب خود گردانید، همچنین دیپلم منتقدین و نویسندگان شركتكننده در فستیوال بینالمللى فیلم شیكاگو به او اعطاء شد. در سال 1349 در سومین جشنواره سینمایى سپاس تهران، برندهى جایزهى سپاس به خاطر ایفاء نقش دوم در فیلم «هالو»، در هفتمین جشنوارهى سینمایى فیلم فجر در سال 1367 براى بازى در فیلم «گراند سینما» موفق به اخذ جایزه بهترین بازیگر مىشود، همچنین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمائى ایران، دیپلم افتخار خود را به عنوان بهترین بازیگر مرد، در این فیلم به او اهداء كرد.
عزتاللَّه انتظامى، به طور كلى در فیلمهایى كه شركت داشته، از اینقرار مىباشند:
«گاو»، «آقاى هالو»، «ستارخان»، «بىتا»، «صادق كرده»، «پستچى»، «قیامت عشق»، «بنگاه تاترال»، «ملكوت»، «شیر خفته»، «دایره مینا»، «این گروه محكومین»، «غبارنشینها»، «مدارسهاى كه مىرفتم»، «حاجى واشنگتن»، «خانه عنكبوت»، «جعفرخان از فرنگ برگشته»، «چمدان»، «شیر سنگى»، «اجارهنشینها»، «شیرك»، «كشتى آنجلیكا»، «گراند سینما»، «در مسیر تندباد»، «كمالالملك»، «بانو»، «هامون»، «خانه خلوت»، و «خانه شاگرد» در ضمن در سریالهاى تلویزیونى هزاردستان و حسن صباح نیز شركت داشته.
انتظامى، مدتى نیز در دانشگاه الزهرا و دانشكده هنرهاى دراماتیك به تدریس و آموزش این هنر مشغول بود و هیئت ارزشیابى هنرى، هنرمندان كشور در سال 1367 با بررسى سوابق هنرى وى، درجهى دكترا، به او اعطاء كرد.
نگارنده وقتى در یكى از استودیوهاى فیلمبردارى تهران با ایشان به مصاحبه نشستم، دربارهى كارها و سوابق هنرى خود، چنین اظهار داشت:
«از سال 1320، در تماشانه «كشور» واقع در لالهزار كوچه برلن شروع به پیشپردهخوانى كردم و از سالهاى اولیه تحصیلات متوسطه در مدرسه صنعتى تهران، همراه با فعالیت در اغلب تئاترهاى لالهزار كارهاى هنرى خود را پیش بردم. سپس اغلب پیشپردهها یا قطعات فكاهى را در رادیو تهران «واقع در بىسیم، جاده قدیم شمیران)، روزهاى جمعه بعد از ظهر به طور زنده اجرا مىكردم، علاوه بر این در نمایشنامههاى كمدى مخصوص روز جمعه رادیو كه به نوشته و سرپرستى پرویز خطیبى بود و توسط خود وى كارگردانى مىشد، شركت مىكردم، علاقهى وافرى به خواندن پیشپردههاى سیاسى داشتم كه به همین علت هم چندین بار از طرف پلیس توقیف و زندانى شدم.
در این دوران، پیشپردهخوانى، پس از شروع سالهاى آغازین خود، به بالاترین مقام و موقعیت خود رسید و گاهى جنبه و شكل مبارزات سیاسى به خود مىگرفت. برجستهترین این نوع پیشپرده، قطعهاى بود كه به نام «بهشت برین» ساختهى پرویز خطیبى، در اجراى این پیشپرده، دستگاه حكومت با مهارت و زیركى خاصى به ریشخند گرفته مىشد، مثلاً قطعهى فكاهى «بهشت برین» تماماً تعریف و تمجید از دولت و حكومت وقت بود كه چگونه براى رفاه حال مردم كار مىكند، تا ملت در آرامش و آسایش به زندگى خود ادامه دهد و همانطور كه از اسمش پیدا است مملكت واقعاً «بهشت برین» شده است! این پیشپرده این چنین اجرا مىگردید:
خواننده، جلوى صحنه ظاهر مىشد و شروع به خواندن مىكرد (آهنگ تركى برى باخ).
ز سعى دولت دگر- مملكتآباد شده- قلب حزین همه ز غصه آزاد شده.
لطف سران وطن- شامل افراد شده- بساط ظلم و ستم- یكسره برباد شده.
سال و ماه ارزونیه- روز و شب مهمونیه- بساط اعیونیه- اى عمو.
اندرین سال بخدا- درد تو میشه دوا- دیگه پشت وزراء بد نگو.
اگر كه اهل دلى- بگفتهام كن یقین- شكر خدا مملكت- گشته بهشت برین.
پس از انجام بند اول، خواننده سكوت مىكرد. صداى خوانندگانى چند به صورت كر، از پشت پرده شنیده مىشد كه مىخواندند:
قاسم كوریه... قاسم كوریه... قاسم كوریه... قاسم كوریه... (یعنى دروغه، دروغه، دروغه، دروغه).
سپس خواننده بند دوم را شروع مىكرد و صداى خوانندگان كر، كاملاً آرام خواننده را همراهى مىكرد و بلافاصله پس از انجام هر بند كر، قاسم كورى با صداى بلند اجرا مىشد و همین طور تا پایان پیشپرده.
گروه كر، كه از كلیه بازیگران تئاتر تشكیل مىشد، این همخوانى را كمك مىكردند، علاوه بر گروه كر، خواننده هم با آهنگ و ریتم «قاسم كورى» یك چشم خود را باز و بسته مىنمود كه معنى و مفهوم آن، این بود كه همهى این تعریف و تمجیدها و «بهشت برین» دروغ و بىاساس است.
هنگام اجراى این پیشپرده عكسالعمل تماشاگر فوقالعاده و بىنظیر بود، زیرا تماشاگر كه خود قدرت بیان چنین انتقادى را نداشت در این ماجرا به طور زنده خواندن قاسم كورى را با گروه كر همراهى مىكرد.
مجسم كنید یك سالن پر از تماشاچى با خواننده همكارى و همصدا مىشود و همراه با گروه كر، قاسم كورى، قاسم كورى... را از ته دل بخواند و دم دهد چه وضعى به وجود مىآید.
خوب به خاطر دارم دوران حكومت قوامالسلطنه بود، از شروع خواندن این پیشپرده گاهى شبها از شهربانى و ارتش و حتى یك بار سپهبد امیراحمدى به پشت صحنه حاضر شد و دستور داد كه دیگر شعر مزبور اجرا نگردد ولى من گوشم بدهكار نبود و استقبال تماشاگر آن چنان من را متعهد كرده بود كه سر از پا نمىشناختم، بالاخره كار بالا كشید و ناگهان شبى هنگام اجراى برنامه، پلیس به روى صحنه هجوم آورد و پس از مضروب كردن من، مرا بازداشت و در جیپ شهربانى نهادند و به كلانترى بردند، شب را در كلانترى به سر بردم و فرداى آن روز به زندان موقت تهران بند (1) منتقل شدم. نجاتم از زندان، تقریباً پانزده روز طول كشید، خیلى بیشتر از دفعات قبل كه فقط چند روز در توفیق مىماندم. بالاخره این بار با ضمانت و خلاصه كلى پارتىبازى و برو بیاى مرسوم آن زمان، پرونده تشكیل شد كه بعداً رسیدگى شود و از زندان نجات پیدا كردم.
لازم به تذكر است كه لحظهى بردن من به كلانترى توسط مأمورین با سر و صورت خونآلود، ازدحام مردم و اعتراض جماعت، دیدنى و فراموش نشدنى بود.
به هر حال خبر به روزنامهها رسید و یكى از روزنامههاى كثیرالانتشار آن زمان در سرمقالهى خود نوشت: «هنرمندان زنجیرهاى اسارت را پاره مىكنند.»
در آن روزگار، پیشپردهخوانى جزء لاینفك تئاتر به حساب مىآمد و اگر تئاتر یا تماشاخانهاى از اجراى پیشپرده، خوددارى مىكرد، كمتر مورد استقبال تماشاگر قرار مىگرفت. گرچه من علاوه بر پیشپردهخوانى در نمایشنامهها نیز به ایفاى نقش مىپرداختیم ولى در سال 1326 با افتتاح تئاتر فردوسى توسط عبدالحسین نوشین و گروهش به طور كلى و براى همیشه پیشپردهخوانى را كنار گذاشتم و به عنوان هنرپیشه تئاتر، با گروه نوشین به همكارى پرداختم، پس از بسته شدن تئاتر فردوسى، كلیهى هنرپیشگان در تئاتر سعدى به فعالیت مشغول شدند كه من نیز جزو این گروه در تئاتر سعدى به بازیگرى پرداختم. در سال 1333 به آلمان عزیمت و پس از انجام دوره هنرپیشگى و كارگردانى در شهر «هانور» عازم تهران شدم و بلافاصله در وزارت فرهنگ و هنر استخدام و در ادارهى هنرهاى دراماتیك مشغول به كار گردیدم. همزمان با اجراى نمایشنامههاى تلویزیونى و نمایشهاى صحنه در تالار سنگلج، در سال 1347 به دانشكدهى هنرهاى زیباى دانشگاه تهران مراجعه و مجدداً به تحصیل و آموختن پرداختم و در سال 1351 با درجه لیسانس پایاننامهى تحصیلى خود را در رابطه با پیشپردهخوانى در ایران نوشتم كه مورد تشویق كتبى از طرف مسئولین دانشگاهى قرار گرفتم، پایاننامهى تحصیلى به نام پیشپردهخوانى در ایران در چهار فصل تنظیم و به شرح زیر است:
Avant-Seene
فصل اول
1- ریشهیابى آوان سن (پیشپرده)
2- پیدایش پیشپرده در ایران.
الف- زمینه پیشپرده در ایران.
ب- آغاز اجراى پیشپرده در ایران و توسعه آن.
فصل دوم
1- اجراى پیشپرده.
2- آهنگ سازى براى پیشپرده.
3- لباس و آرایش در پیشپرده.
فصل سوم
مضامین پیشپرده.
انحطاط در پیشپردهخوانى.
فصل چهارم
خوانندگان معروف پیشپرده.
باید یادآور شوم، به نظر اینجانب، بهترین سازندگان اشعار و قطعات فكاهى پیشپرده، با احترام فراوان از اسماعیل نواب صفا، پرویز خطبیى، ابوالقاسم حالت یاد مىكنم و بهترین پیشپردهخوانان استادان ارجمند، زندهیاد مجید محسنى، آقایان حمید قنبرى، مرتضى احمدى، نصرتاللَّه كریمى، عباس حكمت شعار، جمشید شیبانى و چند نفر دیگرى كه نامشان را به خاطر ندارم بودند.
در اینجا، دربارهى خودم لازم به توضیح مىدانم كه من هنگام خواندن پیشپرده یا قطعات فكاهى و آوانسن، دانسته یا ندانسته سعى مىكردم شعر ساخته شده را بازى كنم. دقیقاً مانند یك بازیگر تئاتر مطالب و كلمات و لحظات حساس و زیباى شعر را با صدا و حركات بدن و میمیك صورت به تصویر مىكشیدم و در قضاوت تماشاگر كه فقط چند مترى با من فاصله داشت قرار مىدادم. به این ترتیب، احساس و عكسالعمل و تأثیر كلام بیان شده را در چهرهى تماشاگر مىدیدم. رابطهى مستقیم یك نفره بین بازیگر و تماشاگر.»